مهر 88
جمعه 3 مهر 88 بلاخره به خونه جديدمون رفتيم تو هم بعد از 5 ماه خونه باباي خودت رفتي تا شب وسايل رو خالي كردن شام خونه پسرخاله مامانم دعوت بوديم و بعد از شام خيلي خسته بوديم يك جايي باز كرديم و خوابيديم. من صبح سركار رفتم وقتي برگشتم 2 تا خواهرم و همسري و داداشم بيشتر خونه رو تميز كرده بودن و روز بعد خواهرزاده همسري هم اومد اين يك هفته همه كارها رو انجام داديم و خونه مرتب شد.
تا خونه بابابزرگ بوديم تو وضعت خوب بود و همه بهت ميرسيدن ولي حال كه اينجا اومديم خاله باهات اومده بعضي وقتها هم دختر عمه ات مياد. حالا تنها مشكلمون دوري باباس كه نصف ماه پيشمون نيست.
١١ مهر براي اولين بار خودت رو به بغل چرخوندي.
16 مهر واسه اولين بار خودت رو به پشت انداختي.
23 مهر براي اولين بار خودت رو به شكم انداختي.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی