پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 19 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

شیرین کاریهای پارسا

1391/9/8 12:14
نویسنده : ماماني
773 بازدید
اشتراک گذاری

پارسای من عشق زندگیم امروز دقیقاً ٣ سال و ٧ ماه و ٨ روز هست که خدا تو رو زمینی کرد و فرستاد تو زندگی کوچیک ما و نعمتش رو بر ما تمام کرد عزیز دلم امروز میخوام از شیرین کاریات بنویسم، از چیزهایی که یاد گرفتی، از علایقت، از...

عزیزم عاشق نقاشی کشیدن هستی و با دفترت و مداد رنگی هات کلی سرگرم میشی تازگیها خیلی قشنگ نقاشیهات رو رنگ آمیزی میکنی میتونی خونه، ماشین، مامان، بابا، خودت و ... رو نقاشی کنی تا حالا یک بسته مداد رنگی خودم واست خریده بودم و یک بسته خاله بزرگه اونا رو کوچک کردی وقتی ٢ ماهه تو شکم مامان بودی مامان واست یک بسته مداد رنگی ٢٤ رنگه خرید و اونا رو یک هفته پیش بهت دادم و واست توضیح دادم که اینا رو کی واست خریدم حالا هر لحظه میای میپرسی مامان اینو کی واسم خریدی؟ من کجا بودم؟ و از این سوالها میپرسی.niniweblog.com

گل پسرم تازگیها وقتی داستانی واست تعریف میکنم دیگه به تعریفش راضی نمی شی و باید واست نمایشش رو بازی کنیم چند شب پیش داستان کدوی قل قل زن رو برات تعریف کردم و همون لحظه خواستی نمایشش رو اجرا کنیم و من و بابا هم مثل همیشه گوش به فرمان امپراطور کوچولو شروع به بازی کردیم. در کل توی این سن  هر نقشی که بهت واگذار میشه رو اجرا میکنی یکبار نقش حبه انگور و یکبار مامان بزی و یکبار نقش گرگ و ... واسه عروسکهات مامان میشی و واسه ماشین هات پلیس (عاشق داستان تعریف کردنتم وقتی میگی یه جنخل بزرخ بزرخ بزرخی بود میگخوام بخورمت)

نفس مامان حدود یک ماهه توی کلاس ژیمناستیک ثبت نامت کردم و توی این مدت غلت پا باز، غلت پا بسته، غلت پا صاف، شمع و پل رو یاد گرفتی و هرجا که میریم شروع به هنر نمایی میکنی و مامان و بابام کلی خوشحال میشن. (البته شاید واسه ترم جدید ثبت نامت نکنم آخه عزیزم توی سالن هواش سرده و میترسم سرما بخوری امروز حتماً با بابا صحبت میکنم ببینم نظر اون چیه و شاید ادامش رو گذاشتیم واسه سال جدید که هوا بهتر بشه)

بازهای کامپیوتری رو خیلی راحت یاد میگیریniniweblog.comو کار کپی پیستت هم حرف نداره تموتم صفحه مانیتورت رو سیاه کردیniniweblog.comالبته از بس تمام وقت رو پای کامپیوتر مینشستی و سیدی های الو الو من جوجوم، بن تن ، بره ناقلا و چند تا کارتن دیگه رو نگاه میکردیniniweblog.comو این کارتون ها هم کلی توی رفتارت تأثیر گذاشته بودن با عرض معذرت حدود یک هفته میشه که سیم پشت کامپیوتر رو برداشتم و الکی بهت گفتم ویندوزش پریده و شما هم ٢ روز اول کلی بهونه گرفتی ولی حالا مرتب میگی به دایی زئیر زنگ بزن (پسر خالم رو میگه که همیشه زحمت کارهای کامپیوتری پارسا رو میکشه) بیاد درستش کنه. انشاءالله وقتی بزرگ شدی و این مطلب رو خوندی از دست مامان ناراحت نشی که چرا بهت دروغ گفتم خوشکل مامان همش بخاطر خودته و پیشاپیش ازت معذرت میخوام.

و اما توی مطلب بالا در مورد تأثیر کارتون ها بر رفتارت نوشتم عزیزم توی خونه باید مواظب باشیم که یکدفعه بلایی سرمون نیاری البته بیشتر حرکات رزمیت رو از سریال دونگ یی یاد گرفتی و با وجود اینکه خیلی وقته تموم شده مرتب می پرسی مامان کی دونگ یی شروع میشه و تازگیها هم خونه دایی بزرگه خودم سیدی جومونگ رو نگاه میکنی و هر وقت میریم اونجا میگی سیدی جومونگ رو واسم بزار و اونم میگه تا نگی خان دایی نمیذارم و تو هم که استاد ... هستی به محض ورود میگی خان دایی سی دی جومونگ رو بذار ولی توی بقیه موارد همون دایی صداش میزنی. از مطلب اصلی خیلی پرت شدم داشتم در مورد حرکات رزمیت مینوشتم مشت زدنت که حرف نداره موندم این دماغ من و بابا چجور تا حالا نشکسته از بس تو بهش مشت میزنی، جرأت نداریم دراز بکشیم بدو میای خودت رو پرت میکنی رو آدم وای به حال وقتی که آرنجت تو شکممون فرود میاد وایییییییییییییییی، صدای تفنگها و کیو کیو گفتن های خودت مرتب تو گوشمه،niniweblog.comاز در و دیوار صاف بالا رفتنت دیگه بمونه این مبلهای بیچاره چجور تا حالا پاره نشدن نمیدونم از بس از روش بپر بپر میکنی و از رو یکی به روی اون یکی میپری،niniweblog.comشمشیر پلاستیکی قبلیت رو که برداشتم با بابا رفته بودی بیرون یکی دیگه خریدی اونم برداشتم و به بابا گفتم دیگه واست نخره چون وقتی با تموم نیروت بهمان میزنیش خیلی درد داره. در کل عزیز دلم یک رزمی کار شدی واسه خودت به خاطر همین هم مامان سیم کامپیوترت رو قطع کرده و دیگه اجازه نگاه کردن به سریالهای جنگی رو هم بهت نمیده. روشن شد گل پسرم

با وجود تموم شیطنت های بالا پسرم در زمانهایی که لازمه خیلی آقا تشریف دارن وقت رفتن به مهمونی سربلندمون میکنه، موقع رفتن به بازار هیچ وقت بهونه ی هیچ چیزی رو نگرفته حتی وقتی توی فروشگاه میریم و خرید میکنیم. وقتی مهمون میاد پذیرایش حرف نداره و اسباب بازیهاش رو در اختیار هم بازیهاش قرار میده، وقتی میگم پارسا جون خستم میخوام کمی استراحت کنم یا برنامه کودک نگاه میکنه یا نقاشی میکشه و صدا ازش در نمیاد، هزار ماشاالله خیلی خوش خوراکه و کمتر پیش میاد بهونه بگیره و خیلی خوب های دیگه

عاشق نگاه کردن به فیلم و عکس های خودشه بخصوص فیلم و عکس های بچگیش مرتب گوشی من دستشه و بهش نگاه میکنه.

نفس مامان از صفر تا ٥٠ بلدی بشماری و کلمات انگلیسی زیادی یاد گرفتی چند تایی رو که یادمه اینجا مینویسم: مامان- بابا- سیب - سلام مامان- پسر- گربه- سگ- مداد- سلام- خداحافظ- موز- کتاب

 

                    پارسا در اداره مامان

 

                    پارسا در اداره مامان

 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)