پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 9 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

مشكلات من با جناب كامپيوتر

1392/12/10 14:26
نویسنده : ماماني
615 بازدید
اشتراک گذاری

تا همين چند روز پيش مامان نازي بودم و روزي چندين مرتبه پارسا صدام ميزد مامان نازي بغلم كن، مامان نازي تشنمه ليوان بزرگ آب سرد اندازه خودش (خوب ديگه اينجوري آب ميخواد حتي نصف شبم بيدار شه اين همه كلمه رو ميگهنیشخند) مامان نازي به بابا بگو اجازه بده برم خونه آقا آخه بابا حرف تو رو گوش ميده، مامان نازي... دو سه روزي ميشه به ندرت ميگه مامان نازي و در كمال ناباوري روز پنج شنبه اومده بهم ميگه عروسكم مياي با هم فيلم ببينيمتعجبتعجبتعجب بله چند روزيه كه ديگه مامان نازي نيستم و شدم عروسكم و قبل از تموم درخواستهاش ميگه عروسكم ميگم اينو از كي ياد گرفتي ريز ميخنده و ميگه نميدونم از من اصرار كه بگو و از پارسا انكار كه خودش تو ذهنش اومده تا اينكه متوجه شدم اين حرف قلمبه و سلمبه آقا پارسا دست آورد سيدي جديدشه نه اينكه بگم از حرفش بدم اومده نه اصلاً اينطور نيست اتفاقاً خيلي هم ذوقيدم ولي چند كلمه ديگرم هست حالا يادم نمياد قبلاً بهش اشاره كردم يا نه ولي چند وقت پيش روي كلمه بي صفت زوم كرده بود موندم چكار كنم با پارسايي كه اينهمه تحت تأثير برنامه ها قرار ميگيرهمتفکرمتفکر از صبح تا وقت خواب بيش از 6 ساعت پاي كامپيوتر ميشينه و فيلم بن تن، بتمن، مرد عنكبوتي و پانداي كنگفو كار ميبينه و بعدش ادا و اصول اونا رو درمياره هر حربه اي در خصوص قطع كامپيوتر بكار ميبرم نهايتش دوباره تسليمش ميشم و دوباره كامپيوتر برقرار ميشه حربه جديدمم قصه فرشته مهربانه بهش گفتم از بس پاي كامپيوتر ميشيني و حرف مامان و بابا رو گوش نميدي فرشته مهربان سيم كامپيوترت رو قطع كرده و از اين حرفها گريه اي راه انداخت بيا و ببين همسري گفت بيا سريع وصلش كن براش الان سكته ميكنه آنچنان چشم غره اي بهش رفتم كه ديگه هيچي نگفت حتي به پارسا هم دلداري نميداداز خود راضیاز خود راضی وقت خواب كلي قرار باهاش گذاشتم و الكي با فرشته مهربان صحبت كردم كه در صورتي كامپيوترت رو درست ميكنه روزي يك ساعت بشيني پاش و فيلم جنگي نبيني با كلي خواهش و تمنا قول داد هرچند مطمئنم به قولش نبايد دلخوش باشمناراحتشب بيدار نشستم تا آقا بخوابه و برم سيم ها رو به جاي خودشون وصل كنم (چون به محض اينكه مشكلي پيش بياد اول از همه ري استاردش ميكنه و بعد ميره سراغ كابلاش پس مجبورم جاي سيم ها رو عوض كنم) صبح وقت اومدن به اداره بيدار شد كمي كنارش دراز كشيدم گفت علوسكم بلو اداله بوسيدمش خواستم بلند شم گفت نميخواد بلي اداله اخلاجت كردن ميگم چرا ميگه بلاي اينكه زياد پيش من باشي خوب ديگه اولين روز هفته اول صبحي حسابي حالمو گرفت بعد سريع بلند شد پرسيد فرشته مهربون كامپيوترم رو درست كرده گفتم نميدونم اول صبحي نشست پاي كامپيوتر از صبح چندين بار باهاش تلفني حرف زدم كه دوباره قطعش ميكنه بلند شو ديگه ولي گوشش بدهكار نيست همين يك ساعت پيشم تماس گرفت كه به فلشته ي مهربون ملبوط نيست كامپيوتر خودمه و دوست دارم بشينم نگاش كنم گفتم آخه اون بچه ها رو دوست داره ميترسه چشماي قشنگت ضعيف بشن خيلي ريلكس گفت چشمامم مال خودمه به اون ربطي نداره الان موندم وقتي برگشتم خونه با پسر زبون دراز و بد قولم چيكار كنمشیطانشیطان دوباره سيم كامپيوترش رو قطع كنم و شاهد گريه و زاري و جيغ كشيدنش باشم يا بزارمش به حال خودشخیال باطلخیال باطل البته خودمونيم راست ميگه ديگه هم كامپيوتر مال خودشه هم چشماشخندهخنده اينم اضافه كنم كه يك مصيبت بزرگتر از كامپيوتر در راه دارم مدتيه كه آقا پارسا دلش گوشي لمسي ميخواد با تبلت همون روز پنج شنبه كه بهم گفت عروسكم كلي جو گير شدم و همون روز داداش جونم خونه نامزد جونش دعوت بودن و از اونجا تماس گرفتن اگه تبلت واسه پارسا ميخواي از مدلي كه تو ميخواي اينجا داره و من دارم با باجناقم ميرم بيرون تا واسش بيارم منم جو گير علوسك گفتنهاي پارسا سريع سفارش دادم كه حتماً بيار واسش مغازه دار گفته بود تموم شده اگه حتماً ميخواين تا يكي براتون بيارم و اينام سفارش دادن تا آخر هفته تبلت بدستش ميرسه و ديگه بجاي 6 ساعت بايد روزي 12 ساعت التماسش كنيم كه چشات كور شد پاشو ديگهخندهنیشخند ميگه دايي هابيل تبلت برام آورد ميگم فعلاً تموم شده هفته ديگه واست مياره ميگه شانس من (تازگيها تا چيزي برخلاف ميلش اتفاق مي افته ميگه شانس من)تعجبتعجب ديشبم در حين گريه برگشته بهم ميگه اصلاً ميخوام برم يه جاي ديگه تا از شر شما و فرشته مهربون راحت بشم تعجبتعجب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (27)

مثل هیچکس
11 اسفند 92 9:57
عزیزم از اول نباید اجازه میدادی که اینقدر بشینه پای کامپیوتر ولی الان باید یه فکر اساسی بکنین چون هر حربه ای که به کار بگیرین نهایتا برای چند روز جواب میده .من اینجور مواقع یه جدول ترتیب میدم وکار خوب وکار بد رو مینویسم بعد بهش میگم اگه کار بد کمتر داشته باشی بعد از دوروز برات یه جایزه میگیرم بعد تعداد روزها رو بیشتر میکنم تا اینکه به مرور اون کار رو کنار میزاره نمیدونم تونستم مفهوم رو برسونم یا نه .یه کمی طول میشه ولی حتما جواب میده این روش رو حتما امتحان کنین .
ماماني
پاسخ
روش خوبيه سعي ميكنم امتحانش كنم
مثل هیچکس
11 اسفند 92 9:58
راستی آدرس وب دخملی هم اینه http://hastyman92.niniweblog.com خوشحال میشم بهمون سر بزنید .
ماماني
پاسخ
مبارك باشه ايشالله هميشه از خوشي ها توش بنويسياي به چشم الان ميام
مامان یاسمن و محمد پارسا
11 اسفند 92 10:32
الاهی من فدات شم اخه پسر این حرفهای قلمبه سلمبه طفلک مامانی مامان طفلک تنهاست میره سراغ بازی خوب بابازیهای جدید فکری مشغولش کنید فرشته های بیچارهفدات بشم من علوسکم
ماماني
پاسخ
خوب منم ميدونم تنهاست يه فكرهايي واسه از تنهايي دراومدنش دارممنظورم از فرشته مهربون خودمم
مامان محمدصدرا
11 اسفند 92 12:42
الههههههههههههههی عزیزم که اینقده خوش زبونی. انشاالله خدا همیشه سالم و شاد در پناه خودش حفظت کنه خانومی نگران نباش اینها همه اقتضای سنشه سعی کن وقتی پیششی باهاش بازی کنی تا کمتر سراغ کامپیوتر و کارتون بره.
ماماني
پاسخ
بازي ميكنيم بيرون ميبريمش ولي كامپيوتر ديدنش سرجاشهالبته اين دو سه روزي كه حربه فرشته مهربون رو بكار بردم از ترس خراب شدن كامپيوترش به حدود سه ساعت در روز رسيده كه تصميم دارم سيديهاي مورد علاقش مثل بن تن و لاك پشت هاي نينجا رو خش بندازم تا ديگه سراغ كامپيوتر نره
عمه ِ آتنا
11 اسفند 92 12:53
مرسییییییییی که سر میزنین در حال نوشتن پست های بجا موندم راستی مامان جون شما توی نی نی سایت نیستین؟
ماماني
پاسخ
خواهش ميكنم گلمنه نيستم چجوري بايد وارد بشم؟؟؟؟
مامان مانلی
11 اسفند 92 14:48
ماماني
پاسخ
ستارگان آسمان من
12 اسفند 92 1:09
سلام عزیزم....وای این که خیلیییی بده؟...خوب بزارش مهد یا کلاس ...براش سرگرمی درست کن....تبلت که دیگه هیچی کاشکی براش نمیگرفتی...مواظب گل پسر باش
ماماني
پاسخ
سلام خانومي اميرحسين جون بهترن؟؟؟كلي برنامه دارم براش ولي همه رو گذاشتم بعد عيدتبلتم نميخواستم بخرم ولي چون بچه هاي اطرافش گوشي دارن مجبور شديم سفارش بديم براش البته اونا از پارسا بزرگترن و مدرسه ميرن و گوشي خريدنشون داستاني داره واسه خودش
آیسان مامان ماهان
12 اسفند 92 12:43
عجب جذبه اییییییییییییییییمنم از چشم غره رفتنات ترسیدم خخخخخخخخخخ
ماماني
پاسخ
حالا كجاش ديدين
آیسان مامان ماهان
12 اسفند 92 12:43
با تو نبوده که مامان ناز و عروسک با فرشته مهلبون بوده خووب
ماماني
پاسخ
منظورم از فرشته مهربون خودمم ديگهبعضيام زياد خوشحال نشن وگرنه دوباره ميام زيرپاي پسرشون ميشينم تا واسه باباش زن بگيره و سر مامان بي كلاه بمونههمون بعضيام بدونن كه مثل مامان پارسا علوسك و نازي نيستن حالا از حق نگذريم يه وقتهايي تيپ بنفش ميزنن و ميرن مدرسه قديمشون يه خورده علوسك ميشن ها
آیسان مامان ماهان
12 اسفند 92 12:44
مامانی اذیت نکن بچه رو بزاره بره از دست شما و فرشته مهربوووووووووووووووووون
ماماني
پاسخ
مطمئنم نميره جونش به جون خودم بسته بچم درست مثل باباش واسه همين خيالم راحته هيچكدامشون جايي نميرن
عمه ِ آتنا
12 اسفند 92 13:54
ninisite.com آخه خانومای کرمانشاهی هم اونجا تبادل نظر میکنن
ماماني
پاسخ
كيانا
13 اسفند 92 11:44
ماماني
پاسخ
ماهرخ مامان آرشان
14 اسفند 92 13:37
عروسکم گیر نده دیگه فرشته مهربونم بذار بازی کنه آاااااااااااقا
ماماني
پاسخ
فكر كن روز جمعه برنامه خونه به خونه رو مي ديد توپ بزرگي بود كه داشتن باهاش بازي ميكردن ميگه مامان يكي از اين توپ بزرگا برام ميخري گفتم قبلاً كوچولو بودي يكي از اين توپا داشتي ولي انداختيش رو بخاري تركيد برگشته ميگه آخ چه حيف شد چرا تو گذاشتي من بندازمش رو بخاري بهم نگفتي نكنگفتم هر چه گفتم نكن حرف گوش ندادي مثل الان كه بهت ميگم كمتر سي دي نگاه كن چشات داغون ميشه ميگه اِاِاِ چه خبرته من هر چي ميگم تو ميگي كامپيوتر سي دي
عمه ِ آتنا
14 اسفند 92 17:05
خصووووصی
ماماني
پاسخ
مرسي
منصوره مامان زهره
15 اسفند 92 21:42
ماشالله به این گل پسر از الان اینطور دلبری می کنه اما این فیلم دیدنا رو کنترل کنید قبل از اینکه دیر بشه! خصوصی داری
ماماني
پاسخ
مامان ترنم
16 اسفند 92 10:53
منم الان اين شكليم از دست اين سي دي هاي بازي. وقتي هم مي‌گم كمتر نگاه كن مي‌گه من كه نه همبازي دارم و نه سرگرمي ، حوصله‌ام سر مي‌ره.
ماماني
پاسخ
دقيقاً مثل پارسا اونم تا ميام يه اعتراضي كنم ميگه همبازي ندارم
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
20 اسفند 92 0:08
سلام خوشگلم فدای پارسا جون بشم که بزرگ شده ومامان نازی دیگه شده عروسکم
ماماني
پاسخ
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
20 اسفند 92 0:10
واااااای منم با فاطمه سر تلویزیون وکامپیوتر درگیرم امشب یه قصه براش کشیدم که سار کوچولو به خاطر اینکه زیاد کامپیوتر وتلویزیون نگاه میکرده چشمش به شدت درد گرفته........................... وطفلی گرفت خوابد تا یه وقت عین اون نشه باور کن از بس هرکاری کهزورم بهش نمی رسه یه قصه سرهم می کنم تحویلش میدم تا از کارش دست برداره بچه ها همش اینن دیگه
ماماني
پاسخ
فكر ميكردم چون پارسا يكيه و هم بازي نداره ميره سراغ كامپيوتر و تلويزيون فاطمه جان كه هم بازي داره
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
20 اسفند 92 0:14
ای خدا ما الان چند سالیه گوشی دست گرفتیم حالا این بچه های نیم وجبی تبلت می خوان الهیییییییییییییییییییی
ماماني
پاسخ
آیسان مامان ماهان
21 اسفند 92 9:26
از عروسک ملوسک مهربون رنگ سال پووووووش به فرشته مهربووووووووون بدجنسسسسسعرض سلام و اراااااااااادت
ماماني
پاسخ
سلام از ماست خوشتيپ
آیسان مامان ماهان
21 اسفند 92 9:28
مامان پارسا جونی دیشب تو خواب و ذهن من چیکار میکردی هااااااااااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/تا صبح با تو و پست خاطرات یادی از گذشته هات بودم خخخخخخخخخخخ
ماماني
پاسخ
اونوقت توي خواب قيافه ما رو هم ديدي يا فقط نوشته ها رو ديدي؟؟؟؟؟؟؟جواب قسمت اولتم چرا همون ديشب نپرسيدي
آیسان مامان ماهان
21 اسفند 92 9:29
عه وااااااااااااا دختر مال تو نبودناااااا..برا پارسا جونمه
ماماني
پاسخ
اولش كلي خوشحال شدم فكر كردم واسه منهيه وقت فكر نكني اينا از طرف منه اينارو پارسا فرستاده
مامان سپهر كوچولو
22 اسفند 92 12:07
قربون اين شيرين زبونياش برم
ماماني
پاسخ
ستارگان آسمان من
24 اسفند 92 2:06
خوبه ...منم بعد عید خیلی تصمیم ها دارم...راستی تبلت رسید؟ پارسا خوشحاله حسابی نه؟
ماماني
پاسخ
نه متأسفانه خريدش افتاد واسه سال جديد چون اون مدلي كه ما سفارش داده بوديم نياورده بود با توجه به اينكه زيادم مشتاق خريدنش نيستيم واسه خريدش به جاهاي ديگه مراجعه نكرديم به پارسام اينجوري گفتيم كه فقط اين مغازه مارك اصل داره و فعلاً قانع شده
مامان سپهر كوچولو
27 اسفند 92 11:12
بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد
ماماني
پاسخ
ممنون دوست خوبم
ستارگان آسمان من
29 اسفند 92 3:08
سلام دوست گلم .... سال بسیاااار خوبی رو براتون آرزو میکنم....عیدتون مبارک..ایشالا بعد عید بیام این پستت رو بخونم
ماماني
پاسخ
ممنون عزيزم