پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 9 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

روزهاي خوب

1392/12/7 9:17
نویسنده : ماماني
664 بازدید
اشتراک گذاری

توي اين مدت آنقد اتفاق هاي متعدد افتاد كه كمتر فرصت كردم از گل پسرم بنويسم يادم مياد توي چند پست قبل نوشتم كه آقا پارسا رو كمتر از 2 هفته مهد گذاشتم و توي اين مدت كوتاه آنچنان دلبستگي به اونجا پيدا كرده كه مرتب ميگه دوست دارم دوباره برم مهد كلي شعر هم ياد گرفته و اين شد كه من و باباش تصميم گرفتيم از ماه آينده دوباره بزاريمش همون مهد البته روزي 2 ساعت از ساعت 9/30 تا 11/30 چند تا شعرهايي كه ياد گرفته همين جا ميزارم چون خودم وقتي ميخوام شعر جديدي به پارسا ياد بدم كلي اينترنت گردي ميكنم و با پيدا كردن يك شعر جديد در حد شاعرش خوشحال ميشمچشمک

*اتل متل يه مورچه        قدم ميده تو كوچه         اومد يه كفش ولگرد           پاي اونو لگد كرد

 مورچه پا شكسته        راه نميره نشسته          نميتونه كار كنه                 گندما رو بار كنه

 تو لونه انبار كنه           مورچه جونم تو ماهي     خوب بشه پات الهي          عيب نداره سياهي

 

*  پرچم ايران ما            راستي چقدر قشنگه            اگه نگاش كني باز      ميفهمي كه سه رنگه            

سبز و سفيد و قرمز        بهتر از اين نميشه               اون بالاها بمونه        خدا كنه هميشه 

 

* دويدم و دويدم              به يك سؤال رسيدم         اون كيه توي دنيا         ماهي ميده به دريا

 به آدمها خواب ميده         آفتاب و مهتاب ميده       هر بچه اي ميدونه         خداي مهربونه

 

*تميزم و تميزم     پيش همه عزيزم     شسته شده لباسم       ميرم سر كلاسم   

اتو شده پيرهنم    پر از گله دامنم      دوستم دارن بچه ها        ميگن بيا پيش ما

مديونين اگه فكر كنين بعضي از قسمتهاي شعرها رو حفظ نبودم و از پارسا خواستم بخونه برام تا اينجا بنويسمنیشخند 

 خوشكل مامان انگليسي تموم رنگها رو ياد گرفته (البته اين يكي از شاهكارهاي خودمه توي 2 روز همه رنگها رو ياد گرفت)

مدتيه كارت هاي تراشه هاي الماسش رو برداشتم مگه وقتي خودش بخواد بيارم براش البته اونم با اصرار چون كلمات رو خودش ياد ميگرفت بعضي وقتها ازش سؤال ميپرسيدم كلمه اي رو بلد نبود اشتباهي ميگفت ميترسيدم بعداً براش مشكل ساز بشه بعنوان مثال بشقاب رو ميتونست تلفظ كنه بعد پيشاني رو بهش نشون ميدادم چون اينم حرف شين داشت ميگفت بشقاب چند باري كه باهاش تمرين كردم ديدم فايده نداره نهايتاً كارتهاش رو جمع كردم.

حواس پنجگانه رو به خوبي ياد گرفته ميگم پارسا در مورد حس چشايي توضيح بده زبونش رو در مياره ميگه با اين ميچشيم ميگم چه چيزي رو ميچشيم زبونش رو ميچرخونه دور دهنش و ميگه چيزهايي كه ميخوريم و ميريزيم توي اينجا به شكمش اشاره ميكنه.

بهمن ماه توي يكي از مراكز خريد كرمانشاه عمو قناد رو ديديم داشت تلفني صحبت ميكرد وقتي متوجه شد پارسا ميخواد بره پيشش تماسش رو قطع كرد و از مغازه اومد بيرون پارسا باهاش عكس يادگاري گرفت.

عموقناد

تا فراموش نكردم اينم اضافه كنم پسر كوچولوي من هيچ استعدادي در مورد يادگيري نام غذاها نداره تمام تلاش منم تا كنون بي نتيجه مونده تعداد انگشت شماري از اسامي غذاها رو بلده به غذاهايي كه گوشت دارن فرقي نميكنه چه نوع غذايي باشه گوشت قرمز باشه يا سفيد ميگه گوشت خوردم واسه برنج فرقي نداره چه نوعش باشه همون برنج رو ميگه کلافه

11 بهمن بله برون داداشم و دوم اسفند ماه هم عقدكنانش بود هر دو مراسم خيلي عالي برگزار شدن و به همه خوش گذشت خودمونيم چه حس خوبي داره وقتي داداشت رو توي لباس دامادي در كنار دختري كه لياقتش رو داره ببيني

12/2

18 بهمنم رفتيم قم و بيست و يكم برگشتيم خاله راهيل و مادرم باهامون بودن اونجا رفتيم منزل حضرت امام رو ديديم به محض ورود اشكم دراومد يه خونه قديمي و باصفا با يك حوض وسط حياط و كلي درخت خونه زيرزمين داشت و 2 تا در ورودي با چند اتاق كوچك و تو در تو توي 2 تا از اتاقهاشم 2 تا كتابخونه بزرگ بود توي يكي از اتاقها عكس بزرگي از حضرت امام بود كه كنارش عكس گرفتي داشتم برات توضيح ميدادم كه اينجا منزل امام خمينه امام خميني رهبر ما بوده و... كه با صداي بلند پرسيدي مامان امام خميني كجاس برم پيشش آقايي كه توي اتاق بود (توي هر كدام از اتاقها يك حجت الاسلام نشسته بود) يه جوري نگامون كرد كه معنيش رو متوجه نشدمناراحت

9

جمعه 2 اسفند صبح پارسا از خواب بيدار شد و گفت مامان خواب ديدم و اين اولين خوابيه كه پارسا برامون تعريف ميكنه گفت خواب ديدم من و نرگس و محمدجواد(دختر و پسر دايي خودم) با همديگه رفتيم خوراكي بخريم وقتي رفتيم توي مغازه ديديم پول نداريم كاكه (فروشنده مغازه كاوه اسمشه كه پارسا اسمش رو كاكه تلفظ ميكنه) گفته برين پول بيارين مااومديم خونه ديدم رفتيم توي يك خونه خرابه اي كه يه پيره زن و يه پيرمرد توي خونه بودن پيرمرده رو صندلي نشسته و ما هم ازش ترسيديم و فرار كرديم آخه خيلي قيافش ترسناك بوده وقتي با اون زبانش داشت خوابش رو تعريف ميكرد دلم ميخواست تا آخر دنيا همين جور برام حرف بزنه.

روز به روز وابستگي پارسا به من بيشتر ميشه علاوه بر خوبياش يه بديهايي واسه هر دومون داره بعضي وقتها كه صبح زود بيدار ميشه و من مجبورم برم اداره وقتي التماسم ميكنه يه ذره بيشتر پيشش دراز بكشم يا ميگه مامان امروز مرخصي بگير زود بيا يا وقتي پشت پنجره با قيافه ماتم گرفته نگام ميكنه دلم آتيش ميگيره و نصف روزم خراب ميشه، قبلنا با باباش حموم ميرفت ولي الان حتماً بايد خودم حمامش بدم، روزي صدبار بيشتر منو ميبوسه و به قول خودش ميگه مامان بوس بوسي بكنيم، تحمل يك لحظه نبودنم توي خونه رو نداره وقتيم ادارم چندين بار باهام تماس ميگيره، لغاتي رو به كار ميبره كه من مبهوت نگاش ميكنم اين يكي رو از كجا ياد گرفته، حسابي رفته تو جو بتمن و بن تن وقتيم كه ساعت بن تن رو ميبنده دقيقاً حركاتش رو انجام ميده و موندم با اين همه جنب و جوش ماشالله چه جوري خسته نميشهمتفکر  خوب ديگه چيز ديگه اي به ذهنم نميرسه كه بنويسمنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (20)

مثل هیچکس
6 اسفند 92 10:05
عزیزم زیاد به پارسا جون سخت نگیر مهم غذا خوردنش هست چه عیبی داره اسمش رو بلد نباشه راستی این عمو قناد چقدر آدم خوبی بوده که براش نظر پارسا مهم بوده کاش محمد منم میدیدش چون اونم عاشقشه
ماماني
پاسخ
اتفاقاً من و همسري هم همين حرف رو زديم كه چقدر عمو قناد خوبن كه به خاطر دل يه بچه تماسشون رو قطع كردنايشالا محمد جونم ميبيننش
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 92 10:28
سلام عزیزم خوبید؟ واااااااااای چقدر دل به دل راه داره همین دیشب تو فکرت بودم گفتم فردا برم یه سر بزنم از حال واحوالشون با خبر بشم پارسا جون خوبه
ماماني
پاسخ
سلام ممنون عزيزم ما خوبيم لطف ميكنين كه مرتب جوياي حال ما ميشين
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 92 10:29
ماشالله به پارسا جون که چقدر خوب پیشرفت کرده چهشعرهای قشنگی منم یه عالمه شعر که به نظرم جدید وخوشگله از نت گرفتم تعدادیشونو نشون فاطمه دادم ولی با این همه گرفتاری دیگه آموزش دادن متوقف شد
ماماني
پاسخ
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 92 10:30
مبارک باشه عقد خان داداش
ماماني
پاسخ
مرسي گلم ايشالا يه روز واسه محمدرضا و فاطمه جون
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 92 10:31
زیارتتون هم قبول چه لیاقتی داشتید که از منزل امام دیدن کردید
ماماني
پاسخ
ممنون عزيزم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
6 اسفند 92 10:33
به به پس آقا پارسای ما مامانی هستن فداش بشم چقدر این وابستگی به ادم روحیه می ده انشالله همیشه زیر سایه هم باشید به به عمو قنات هم که با گل پسملی عکس انداخته چه اتفاق جالبی
ماماني
پاسخ
ماماني هستن اونم از اون ماماني ها همين امروز وقتي بيدار شد و زير چشمي نگاه كرد ديد هنوز بلند نشدم با سرعت جت اومد پيشم و آنچنان دستش رو دور گردنم پيچيد و خودش رو جمع كرد تو آغوشم ميخواستم درسته قورتش بدم يا وقتي روزهاي جمعه چشم باز ميكنه و ميپرسه امروز كي پيشمه ميگم ماماني دستهاش رو ميگيره هوا و ميگه هولا هولا (هورا هورا)بهترين لحظه هاي زندگيمن البته توي دلمم غم ميشينه كه چرا مرتب پيشش نيستم
الهام مامان علیرضا
6 اسفند 92 11:01
به نظر من هم مهد به بچه ها خوش میگذره سعی کن بذاریش درسته ممکنه چند تا عادت بد و یاد بگیره ولی چیزهای خوبی که یاد میگیره چندین برابره خوش به حال عمو قناد که تونسته با پارسا جون عکس یادگاری بندازه دامادی داداشتون رو تبریک می گم و براشون آرزوی خوشبختی می کنم
ماماني
پاسخ
مرسي گلم لطف دارياميدوارم همه عروس دامادها خوشبخت بشن
مامان مانلی
6 اسفند 92 12:46
ماشالله چقدر بزرگ شده پسملمون مامانی ولش کن خودش بالاخره یاد میگیره
ماماني
پاسخ
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 اسفند 92 8:30
الهی فدات بشم من مامان سخت نگیر یاد می گیره شایدم بلده اخه این شیطون بلاها بلدند چطور مامانا را حرص بدن همیشه به شادی و سلامتی ایشالاه ای خدا این دوستای ما میان همین بغل مغلا یه نیم نگاهم به ما نمی کنند مامان قم اومدید3 روز اینجا بودید اونوقت دوستتون دارم یه عالمه
ماماني
پاسخ
خدا نكنه خاله جونشايدما معمولاً زياد ميايم اونطرف ها ايشالا دفعات بعدنشنيدي ميگن تعارف اومد نيومد دارهراستي خصوصي برات گذاشتم منتظر پاسختم
مامان سپهر كوچولو
7 اسفند 92 9:33
آفرين به پارساجون چقدر شعر ياد گرفته ايول به عمو قناد مهربون كه تماسشو به خاطر پارساجون قطع كرده. عقدكنون داداشتونم مبارك ايشالله همه جوونا خوشبخت بشن مثل ما
ماماني
پاسخ
مرسي عزيزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 اسفند 92 10:17
خصوصی گلم
ماماني
پاسخ
ايول به مغز من همه چيز رو كه اشتباه نوشتم به نظرتون من ديروز چرا همه چيز رو قاطي كردم بابت خصوصيتون ممنون
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 اسفند 92 11:56
عزیزم پاساژ حجت و صفائیه تنوع جنساشون زیاده اما قیمتاشون خیلی بالاست کفش فروشیه هم احتمالا گلشن بوده که اوایل قیمتای مناسبی داشت اما کارش که گرفت قیمتها هم رفت بالا اما الحق انصاف جنساش خوبه اما خوب بستگی به جیب ادما داره که از نظر پولش مشگلی نباشه این محلها محل خوبیه از جاهای خیلی خوب خرید کردید من خودم بیشتر پاساژموسی بن جعفر میرم که بیشتر پارچست البته طبقه دومش لباس بچه هم هست 20 متری شهید بهشتی هم محل خوبیه تقریبا جنساو مدلهای خوبی داره اشالاه این دفعه سعادت دیدنتون را داشته باشیم
ماماني
پاسخ
آره همون گلشنه يادم اومدمن پاساژ موسي بن جعفر رو نديدم ايشاله حضرت بطلبه
مامان ترنم
8 اسفند 92 9:20
چقدر جالبه كه با عمو قناد مهربون عكس انداخته. اين خاطره فكر كنم تا ابد تو ذهنش بمونه . چقدر كار عمو قناد زيبا بوده كه به خاطر بچه‌ها تلفنش رو قطع كرده. از سر كار رفتن نگو كه گاهي منم اين مشكل رو دارم. واقعا بعضي وقتها وجدان درد مي‌گيرم بابت دلتنگي‌هاي ترنم.
ماماني
پاسخ
مامان ایمان جون
8 اسفند 92 13:02
من هر موقع میام وبلاگ شما کلی سرحال میشم , پارسا جون با تریپ مردونش کلی ذوق زدم میکنه انگار یه آقای جنتلمن کوچولو جلوت واستاده عروسی داداشتون هم مبارک باشه , واقعا چه کیفی داره خواهر داماد بودن
ماماني
پاسخ
لطف داري عزيزم
عمه ِ آتنا
11 اسفند 92 12:54
ماشاااله بزرگ شدههههه گل پسر اوووووه عجب عکسی،پاساژ سریریه؟
ماماني
پاسخ
آیسان مامان ماهان
12 اسفند 92 12:29
بععععععععععععععععععععع آفرین پارسا جونی با عمو قناد عکس گرفتی .
ماماني
پاسخ
آیسان مامان ماهان
12 اسفند 92 12:30
خانومی چرا ساعتی میزاریدش مهد؟؟؟؟؟؟/چرا همه شیفتو نمیره؟؟؟
ماماني
پاسخ
من كه هنوز نذاشتمش برنامه ساعتي هم واسه بعد عيدشهواسه اين ميگم تمام وقت نزارمش عادت كرده خودمون غذاش رو بزاريم دهنش، اگه صد سالم گرسنش باشه پا نميشه واسه خودش چيزي بياره بخوره نهايتش اينه بگه گرسنمه، واسه دستشوييم(ببخشيد)بلد نيست خودش رو بشوره حتماً بايد خودمون بشوريمش اونم با آب گرم و صابون حتي توي مسافرت و سخت ترين شرايط مثلاً زموني كه زلزله اومد به هيچ وجه قبول نكرد آب سرد بخوره بهش...
آیسان مامان ماهان
12 اسفند 92 12:31
باریکلا پارسا جونیچه شعرهایی یاد گرفته
ماماني
پاسخ
هوشش به مامانش رفته
كيانا
13 اسفند 92 11:42
سلام گلم ماشالله به اين گل پسر چه شعرهاي قشنگي ياد گرفته عقد داداشتم مبارك عزيزم
ماماني
پاسخ
سلام ممنون عزيزم
❤ملکه بنیتا❤
13 اسفند 92 16:35
به به عزیزم خدا حظت کنه خوشگل جونی عمو قنادو دبیدی حسابی خوشحال شدی راستی عزیزم خصوصی رمزو فرستادم
ماماني
پاسخ