پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 15 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

مرد كوچك من

1392/10/15 8:45
نویسنده : ماماني
804 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از هر چيز از همه دوستهاي خوب و با محبتم در دنياي مجازي كه مرتب جوياي حال ما بودن تشكر ميكنم به لطف خدا و دعاي شما ما حالمون خوبه ولي جهت اطلاع بگم با وجود اينكه امروز دقيقاً يكماه و 14 روز از وقوع اولين زلزله ميگذره ولي هنوز زندگيمون به روال قبلي برنگشته توي اين مدت خوابيدن در اتاق خوابها ممنوع، بازي پارسا توي اتاقش ممنوع، تنها موندن پارسا حتي براي يك ثانيه توي خونه ممنوع، خواب بعداز ظهرها ممنوع، و .... خلاصه روال زندگيمون كلي با گذشته تغيير كرده هنوز پشت در ورودي ميخوابيم شايد واسه بيشتر خونواده ها اوضاعشون مثل قبل شده ولي واسه خونه من نه چون متأسفانه من شجاع نيستمنیشخند حالا من يه اعترافي كردم شماها خدايي نكرده يه وقت فكر نكنين ترسوم عصبانیعصبانیاز همه مهمتر تا حالا شنيدين به كسي كه از رعد و برق و صداي خش خش برگهاي توي حياط و برخورد باد با شيشه ها وحشت كنه و توي خونه خودش نخوابه و نصف شب در خونه پدربزرگش رو بزنه و بگه اومدم اينجا بخوابم بگن ترسوقهقههقهقههقهقهه از همه مهمتر اينكه با كلي دعا آويزون كردن و سلام و صلوات تازه چند روزي ميشه كه ميتونم تنها توي خونه باشم آخه از روزي كه زلزله اومده توي روز حتي با پارسا نميتونستم توي خونه بمونم باور كنيد سايه مرگ رو رو زندگيم ميديدم صبح كه ميومدم اداره خواهرم ميومد پيش پارسا و بعد از اومدنم نميزاشتم بره سريع چيزي واسه شام ميزاشتم و با هم ميرفتيم خونه آقام و تا اومدن همسري اونجا بودم تا اينكه مادر بزرگم دست به دامن خانم همسايه كه فاميلشون دعانويسه شد اونم رفت خونه فاميلشون كه تازه از بيمارستان مرخص شده بود همونجا توي خونه با چند تا دعا و دستورات متفاوت برگشت  از حق نگذريم به قول مادربزرگم نفسش خوب بود و از اون روز به بعد تموم وحشتم از بين رفته حتي بدون پارسا هم ميتونم توي خونه بمونم البته فقط توي روز و اينم بگم كه قبلاً اصلاً اينجور نبودم و حتي يك شب كه همسرم خونه نبود من و پارسا تنها توي خونه خوابيديم.

اينم بگم اين زلزله واسه هر كي بد بود واسه گل پسر من كلي خير و بركت به همراه داشت چون بدون گريه و زاري با پيشنهاد مامانش ميره خونه آقا حتي چندين شب هم اونجا خوابيده و حسابي خوش خوشانش بود الانم وقتي ميايم خونه ميپرسه مامان ديگه نميترسي ميكم نه ميگه نترس مامان من مردم خودم باهاتم اگه زلزله بياد جوري ميزنمش ديگه بر نگرده من زورم زياده خودم مواظبتم و خلاصه كلي ادا و اصول در مياره.

 

2

 

 

براي دومين بار گل پسر مهد كودكي شده چون فصل امتحانهاي خاله راهيلشه، مهمترين دغدغه فكري اين روزهاي پارسا كه به محض چشم باز كردن سؤالش رو ميپرسه مربوط ميشه به اينكه امروز چند شنبه ميشه؟ كي پيشمه؟ ساعت چنده؟ وقتي در جواب ميگم شنبه خودش ادامه ميده فردا يكشنبه ميشه كي پيشمه دوشنبه كي پيشمه و... تا شب وقت خواب بيش از 20 بار اين سوال رو ميپرسه و من جواب ميدم بعضي وقتها كلافم ميكنه و حسابي بهم ميريزم كه چرا اين دغدغه فكري براش بوجود اومده از طرفي ميبينم كه عاشق مهد شده و مرتب ميگه اگه آجي راهيل برگرده من باز ميرم مهد چون اونجا رو دوست دارم وقتي بهش ميگم مامان پيشته ميپره هوا و ميگه آخ جون در كل از 30 آذرماه كه رفته مهد تا امروز كه 14 دي ماه ميشه كلاً 6 روز مهد بوده و يكروز با باباش بوده و بقيه خودم خونه بودم البته اينم بگم كه قبل از رفتن به مهد مرتب ساعت و روزهاي هفته رو ميپرسيد ولي الان خيلي بيشتر از قبل براش سوال شده  متفکرمتفکر صبح به محض بيدار شدن ساعت بن تنش رو ميبنده رو دستش و توي موقعيت هاي مختلف مثل بن تن با دست ديگش ميزنه روش و احساس قدرت بهش دست ميده جوري كه بعضي وقتها حركتي انجام ميده كه دلم ميريزه ميترسم خدايي نكرده بلايي سرش بيادنگراننگران

كلي لجباز شده و خوب ميدونه كه من و باباش به چي حساسيم وقتي چيزي برخلاف ميلش ميگيم حسابي حرصمون ميده و كاري كه ما مخالفشيم رو انجام ميده ما هم سعي ميكنيم به روي خودمون نياريم مشغول حرف زدن با هم ميشيم كه صدامون ميزنه، بعنوان مثال ما خيلي حساسيم كه روي ديوار چيزي بنويسه تازگي وقتي چيز غير معقولي ميخواد و جواب رد از ما ميشنوه ميره مدادش رو مياره و ديوار رو خط خطي ميكنه من و باباش اهميت نميديم صدامون ميزنه كه نگاه كنيد دارم روي ديوار خط ميكشم واقعاً مونديم توي اين موقعيت ها چكار كنيم بعضي وقتها از سر ناچاري فقط ميخنديمقهقههقهقههقهقهه

بعضي وقتها بعضي كلمات رو الكي اشتباه تلفظ ميكنه مثلاً ميگه مامان من نميتونم بگم اهورا ميگم هيولا ميگم پس چجور اول ميگي اهورا ميگه همون يكبار ميتونم بگم اهورا بقيش رو ميگم هيولانیشخند

بلوز شلواري كه پارسا پوشيده خودم بافتم البته شلوار مال پارسالش ميشه

3

صبح روز پنجشنبه با صداي پارسا چشمام رو باز كردم خوب گوش دادم ديدم خيلي آروم داره ميخونه من زن ندارم مادر من زن ندارم مادر دختري رو ديدم قدش بلنده مادر پتو رو زدم كنار ميگم اين يعني اينكه الان زن ميخوايييييييييييي؟ در كمال پررويي ميگه آره ميگم اونوقت چه كسي رو ميخواي ريز ميخنده ميگه گوشت رو بيار توي گوشم ميگه زن دايي هابيل (به اميد خدا داريم عروس مياريم) و ميخوام با زن دايي حكيمه (زن دايي خودم رو ميگه) بعدش ادامه ميده پيش دايي هابيل و دايي شهرام نگي ها منم الكي عصباني شدم كه حالا چرا اين دو تا؟؟؟ ميگه باشه مامان تو هم ميخوامتعجبتعجب مونده بودم چي بهش بگم كه اشتهاش بيشتر شد و گفت اصلاً هر كي باهام بازي كنه اونو ميخوامتعجبتعجب تعجب خوب ديگه اينم تعريف گل پسر منه از زن گرفتنعصبانیعصبانی

اين رباطم جايزه اينه كه وقتي باهاش ميريم بيرون بهونه هيچ چيزي رو نميگيره ناگفته نمونه بعد از دوسه روز سپرش رو شكست و الان گوشه خونه افتاده و نگاشم نميكنه چون تازگي شوكو پارك خريده و بيشتر با اون سرگرمه هرچند بازيش رو درست انجام نميده

 

4

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (46)

مامان ترنم
15 دی 92 10:33
به به خانم هنرمند . جه عجب عزيزم. خيلي وقت بود كه خبري ازت نبود. خدا رو شكر تونستي بر ترست غلبه كني. اين وروجك شيطون هم خوب بلده چكار كنه تا به خواسته‌هاش برسه‌ها. عزيزم اميدوارم هميشه سالم و سرحال باشي و ديگه هيچ‌وقت اين تجربه‌هاي تلخ رو نداشته باشي.
ماماني
پاسخ
منون دوست خوبم
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 دی 92 11:08
الاهی بمیرم مامان خیلی وحشتناکه ایشالاه دیگه هیچوقت تکرار نشه افرین به مامانی هنرمند پارسا جونفدای سادگی و پاکی دلت عزیزم مامان بچه ها همینطورند یه اسباب بازی که براشون می خری با ذوق اولش نگاش می کنند دوروز بعد دیگه دست بهشم نمی زنند عزیزم ارزوی سلامتی و خرمی برا خودت و خانواده گلت دارم ممنونم از محبنتتون که پیشمون اومدید
ماماني
پاسخ
خدا نكنه عزيزممنم از خدا ميخوام هيچوقت هيچ جاي دنيا آرامش رو از هيچ خانواده اي نگيره
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 دی 92 11:09
عزیز دلم با اجازه لینگ شدید
ماماني
پاسخ
ممنون خانومي شما هم لينك شدين
مامان سپهر كوچولو
15 دی 92 11:13
سلام عزيزم خيلي منتظرتون بودم خوشحال شدم وقتي ديدم آپ كردين . اميدوارم ديگه از اين اتفاقا براتون پيش نياد ، نترسين و با توكل به خدا به زندگيتون ادامه بدين. پارسا جونو از طرف من ببوسين.
ماماني
پاسخ
سلام ممنون عزيزم
مامانِ عسل
15 دی 92 11:14
خدا را شکر آرامش برگشته میگم این بافت خودتون یعنی تشویق داره حسابی حالا امروز چندشنبه میشه از اینکه جوبای حال دخترک بودین ممنون... الان خیلی بهتره
ماماني
پاسخ
بله بافت خودمه هم بلوز هم شلوارشكي پيشمهساعت چنده خواهش ميكنم خدا رو شكر عسل جونم خوب شده
مامان سایدا
15 دی 92 11:52
سلام عزیزم مدتی نبودی نگرانت شدم الحمدالله به خیر رفع شد و برای کسی اتفاقی نیفتاد. ترس رو کنار بذار نکنه روی پارسا اثر بذاره هر اتفاقی بخواد بیفته هیچکی نمیتونه جلوش رو بگیره به خدا توکل کن.
ماماني
پاسخ
خودمم و همسرم از همين ميترسيم كه رفتارم رو پارسا اثر داشته باشه چون مرتب ازم ميپرسه مامان نمي ترسي يا به محض اينكه صدايي از بيرون مياد سريع به من نگاه ميكنه عكس العملم رو ببينه
الهام مامان علیرضا
15 دی 92 12:41
چه مامان هنرمندی مبارک پارسا جون باشه این سرکار گذاشتنش مثل علیرضاست علیرضا به راحتی میگه تریلی، جد اندر جد، پرتقال و کلی کلمه های سخت ولی بابا و مامان نمیگه مگه در شرایط حاد خدا رو شکر که آرامشتون برگشت
ماماني
پاسخ
مرسي عزيزمبچه ها بيشتر كارهاشون مثل همه
mani_mania
15 دی 92 13:15
عزیزم ایشالله خدا مرد کوچولوتو واست نگه داره که هیچ وقت نذاره مامانش بترسه قربونششششش
ماماني
پاسخ
ممنون عزيزم
منصوره مامان زهره
15 دی 92 14:58
الهی با وجود این مرد شجاع دیگه نترسی ها!!!! عزیزم خوشحالم که سالم هستین و شایعات به واقعیت تبدیل نشد خدا رو شکر که ترستون کمتر شده! منم اون موقع ها دقیقا همینجوری بودم البته فقط تو خونه ی خودمون و اگه خونه ی کس دیگه ای بودم و صدای رعد رو میشنیدم نمی ترسیدم
ماماني
پاسخ
سعي خودم ميكنم نترسم ولي به قول پارسا دست خودم نيست كهدقيقاً حكايت منه وقتي توي خونه خودمم از زلزله و رعد و برق و كوچكترين صدايي ميترسم ولي وقتي جاي ديگه اي هستم شجاع ميشم در حد پارسا وقتي ساعت بن تنش رو ميبنده
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
15 دی 92 16:09
سلام عزیزم خوبید خدارا شکر که می بینم حالتون خوبه وبه زندگی عادیتون برگشتید عجب داستانی شد برای شما این زلزله البته ماهم همینجور بودیم ولی چون کمتراز شما زلزله داشتیم زود برگشتیم به سر زندگیمون انشالله دیگه هیچ وقت از این بلاهای طبیعی وغیر طبیعی به سرشما وهمه مسلمانها نیاد
ماماني
پاسخ
سلام خدا رو شكر كه خسارات جاني نداشتيم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
15 دی 92 16:10
فدای پارسا جون که این زلزله ازش مردی ساخت که خوب استقلال طلب بشه
ماماني
پاسخ
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
15 دی 92 16:11
عزیزم خصوصی لطفآ
ماماني
پاسخ
ممنون گلم
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
15 دی 92 16:14
راستی چند بار اومدم آپ نبودید چقدر خوشحال شدم که بالاخره آپ شدید
ماماني
پاسخ
مامان ریحان
15 دی 92 16:56
سلام خوبی عزیزم خوشحالم که بهتر از قبل شده روال زندگیت ؛ به خدا توکل کن همه چیز درست میشه زیاد ذکر الا بذکر الله .... بخون خیلی موثره چه خوشگل لباست پارسا جون دست مامان هنرمندنت درد نکنه مبارکت باشه ایشالا به شادی بپوشی مامانی بیا خصوصی
ماماني
پاسخ
سلام ممنون عزيزمچشماتون قشنگ ميبينهبابت خصوصيت ممنون
مامان امیر علی
18 دی 92 11:46
وای چه مامان هنرمندیخیلی قشنگ بافتید .همه بچه ها تو این سن لجباز هستند و ادم نباید حساس باشه بروند مدرسه درست میشه فقط نیاز به صبر بیشتر است همان ترس ادم را داغون می کنند خدا را شکر حالتان بهتر است و ایشاالله هیچ فقط دیگه زلزله نبینید
ماماني
پاسخ
ممنون دوست خوبم
مامان ریحان
18 دی 92 17:38
عزیزم واسه وارد کردن رمز پستام باید از اکسپلور یا کروم وارد بشی
ماماني
پاسخ
هر چه امتحان ميكنم باز نميشه
مامان الینا
18 دی 92 19:10
عزیزم ممنون که به ما سر زدی در این مورد که سوال پرسیده بودی باید از دانشگاهای محل زندگیتون یا دانشگاههای نزدیک تحقیق کنی عزیزم جاهایی که این رشته رو دارن برو با مدیر گروهشون صحبت کن
ماماني
پاسخ
ممنون جواب دادين
مثل هیچکس
21 دی 92 12:46
چه مامان هنرمندی خوش به حال پارسا جون . ببینم پارسا جون خاله اشتهات کم نیست واسه زن گرفتن میگم تو که زن میخوای یه بسته دوازده تایی برداری بهتره که خیالتم راحت تره
ماماني
پاسخ
خاله خبر نداري اولين بار رفتيم خونه عروس خانوم خواهر زاده ي اونم ميخوادفكر كنم تا وقتي بزرگ شه از مرز 12 بگذره و بگه 36 تاييش رو ميخوام
مامان پارسا
22 دی 92 1:22
سلام دوست خوبم یه مدت نبودم ولی الان جریان زلزله رو خوندم خیلی ناراحت شدم انشالا که دیگه هیچ موقع همچین شرایطی واستون پیش نیاد
ماماني
پاسخ
سلام عزيزم ممنون
tTldlPWCtMqfI2lMsn0yZcEchKQOQok8q1_nbwYt3lq9OZ6H9U9k2SQ4zEhdELH4
22 دی 92 15:27
خصوصی
ماماني
پاسخ
مرسي گلم
رومینا
22 دی 92 16:54
از دست این پسر شیرین و ناز . لباسهای خوشگلی بافتی خانم هنرمندددددددد
ماماني
پاسخ
چشماتون خوشكل ميبينه
ستارگان آسمان من
22 دی 92 20:52
سلام عزیزم چه عجب شما اومدی بالاخره.....خوش به حالت بافتن بلدی من آرزومه بتونم اما استعداد ندارم..... چقدر با مزست اشتباهی حرف میزنه....چیه این کارتون بن تن نزار بچه ببینه.. خدارو شکر که آرامش کمی برگشته به خانوادتون...پارسا هم اون دوره خیلی استرس داشته و بهش سخت گذشته حق بده کمی الان لج بازی کنه و خودشو خالی کنه
ماماني
پاسخ
سلام گلم ممنونباور كنيد بن تن و تموم قهرمان هاي كارتوني بلايي سرش آوردن كه تو رؤياهاش هر لحظه خودش رو جاي يكي از اونها جا ميده
مامان یاسمن و محمد پارسا
27 دی 92 18:32
سلام خاله جون ما تو یه مسابقه شرکت کردیم دوست داشتی بیا زود بهمون رای بده
ماماني
پاسخ
چشم حتماً ميام
مامان یاسمن و محمد پارسا
28 دی 92 10:59
عزیز دلم هر کس شماره خودش و داره یاسمنم میشه رای بدید ممنونم عزیزم
ماماني
پاسخ
چه خوب
آیسان مامان ماهان
28 دی 92 13:01
سلام دوست جونی،هم اکنون نیازمند رای سبزتان هستییییییییمبیاید به خوشگلترین نی نی رای بدین لطفا...اینم آدرسhttp://biadelam.niniweblog.com/ خاله اومدیاااااااااااااااااا
ماماني
پاسخ
سلام عزيزم من اومدم ولي به قول پارسا هر چه گشتيدم عكس ماهاني نقل و نبات رو پيدا نكردم
ستارگان آسمان من
30 دی 92 15:54
ماماني
پاسخ
اينم واسه پسر كوچولوت
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:22
سلام عزیزم خوبی،گل پسرت خوبن ایشالله..وای شرمندت شدم گلم..نه ندارم متاسفانه برا سفارش،نه که خودم نرفته بودم..اما اگه قسمت شد دوباره بریم و پیدا کردم بهت پیام میدم آدرس سفارشو یا خودم برا گل پسری میگیرم
ماماني
پاسخ
سلام گلم ممنون شما و ماهان جونم خوبينمرسي عزيزم دشمنت شرمنده اين حرف رو نزنبه خاطر اين مزاحم شدم گفتم شايد آدرس اينترنتيش رو بلد باشي
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:23
خخخخخخخخخخخخخ معلومه که هنو بعد یه ماه و نیم ترس از دلت نرفته و ترسو هم نیستی
ماماني
پاسخ
چيه به اين همه شجاعت حسوديت ميشه؟؟؟؟؟؟عمراً كسي بتونه جا پاي من بزاره شجاعتم همه رو كشته
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:25
نبابا چه ترسیییییییییییییی...من همون لحظه گرفتم که نصفه شب خواب بابا بزرگو دیدی و دلت براش تنگ شده بوددددددددددد
ماماني
پاسخ
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:27
ای قربون مرد کوچولو و مهربونمون برم منننننننننننننننن که مواظب مامانشه
ماماني
پاسخ
خدا نكنه عزيزم
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:29
آخی همه پسر بچه ها یه جورناااااااااااااا..ماهانم ساعت بن تنیشو میبنده فک میکنه بن تن شده
ماماني
پاسخ
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:32
ای ول دمتون گرررررررررم،چه حوصله ای دارین شماااااااااااااامنم بودم میدیدم کاری به کارم ندارین خط خطی چیه یوارو مییاوردم پایین خخخخخخخخخخخ
ماماني
پاسخ
مگه جز صبوري كار ديگه اي ميتونيم انجام بديمبه جون خودم منتظريم ديوار رو كه چه عرض كنم خونه رو رو سرمون آوار كنه از بس حركت جنگي از بن تن و بت من و آقاي شگفت انگيز و .... چه ميدونم ياد گرفته كه كسي حريفش نميشه
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:33
آخ قربون اون شیرین زبونیت که نمیتونی بگی اهورا..اصلا کلمه سختیه منم نمیتونم بنویسم اهورا
ماماني
پاسخ
منم نميتونم اهورا رو بخونم
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:35
ای ول مامانی دستت طلاااااااااااااا..چه لباس خوشگلی چقدم به پارسا جونی میاد
ماماني
پاسخ
خواهش ميكنم قابلي نداره خانومي
آیسان مامان ماهان
6 بهمن 92 9:40
دستت درد نکنه مامانی،پسر به این خوبی حتما هم که جایزه داره
ماماني
پاسخ
مامان محیا
10 بهمن 92 11:57
منم از زلزله خیلی میترسم.یادمه بچه ک بودم شبا از ترس زلزله و از دست دادن عزیزانم کلی گریه میکردم.............. ان شاالله همه تون همیشه سلامت باشید
ماماني
پاسخ
ممنون عزيزم
فرزانه مامان آرین
12 بهمن 92 17:34
سلام مامان پارسای عزیزم...مدتیه نبودم..الان اومدم شوک شدم....خدا خودش محافظتون باشه دوستممم...حق دارین خوب بترسین (منو ببین چه دلداری میدم )آخه خودمم خیلی حساسم ...یعنی میترسم از زلزله واقعا....انشاالله دیگه برنگرده به قول پهلوون پارسای گلم.
ماماني
پاسخ
سلام گلم ممنون خانومي
سارا
14 بهمن 92 19:31
واي عزيزم ماشاالله چه نازه گل پسرت عاشق اين ژستش شم
ماماني
پاسخ
خاله اسا
14 بهمن 92 19:36
خاله قربونش بره ماشاالله برا خودش مردي شده الان با خاله فاطي ياد اون ايام افتاديم و كلي شجاعتت رو تحسين كرديم و كلي هم خنديديم
ماماني
پاسخ
آفرين به شجاعت تو و خاله فاطي كه ياد اون موقع ها ميافتين و ميخندين
ﻓَﺮے ﻣﺂ
19 بهمن 92 9:07
خدا رو شکر بالاخره اروم شدی ، یک زمانی خونه ما رو دزد داشت می زد و بعد از اون من هم دچار همین ترس شده بودم می فهمم چی کشیدی !
ماماني
پاسخ
ممنون عزيزم
مامان امیرمهدی
6 اسفند 92 1:35
ماشالا هزار ماشالا مامانی اسپند دود بده برا این گل پسر
ماماني
پاسخ
آجی محدثه
28 خرداد 93 16:06
سلام مامان پارسا جون ماشاالاه چه نازه خداحفظش کنه .....لینک شدین ...لینک فراموش نشه
ماماني
پاسخ
باشه حتماً
آجی جون
31 خرداد 93 11:12
سلام مامان پارسا جون من عمه ی محدثه ام خبر که دارین اونا دیروز رفتن برزیل ...آدرس چی رو میخوایین تا بدم؟
ماماني
پاسخ
سلام لطفاً خصوصیتون رو چک کنید