پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 15 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

مسافرت

1392/8/18 13:03
نویسنده : ماماني
782 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه اول فروردین 91 ما و خانه بابا حسین عازم سفر شدیم اول قرار بود بریم سنندج ولی روز حرکت تصمیمون عوض شد و عازم استان ایلام شدیم ما نیم ساعت بعد از اونا حرکت کردیم و آنها بعد از چند کیلومتر منتظرمون مونده بودن و به محض اینکه به هم رسیدیم تو گفتی میرم با ماشین اونها میام ولی من قبول نکردم نزدیک غروب از ایلام رد کردیم و به صالح آباد رفتیم شام رو بیرون از صالح آباد خوردیم و تو هم کلی بازی کردی بعد از شام رفتیم دنبال خونه ولی همه ی خونه های اجاره ای پر بودن و مدارسی که برای ستاد اسکان در نظر گرفته بودن جا نداشتن هوا هم خیلی سرد بود و امکان بیرون خوابیدن نبود نهایتاً مجبور شدیم توی راه رو یکی از مدارس چادرمون رو بزنیم و همونجا بخوابیم ولی چه خوابی اینقدر سر و صدا زیاد بود که نگو بلاخره ما خوابیدیم ولی بابا حسین گفت تا صبح نتونستم چشم رو هم بزارم صبح هم ساعت 6 و نیم بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و بعد از کلی گشتن و خرید کردن توی شهر عازم مهران شدیم نرسیده به مهران طبیعت خیلی قشنگی داره و چند سال پیش که مهران رفتیم نهارمون رو اونجا خوردیم و این بار هم به اونجا سر زدیم و تو هم بنای ناسازگاری گذاشتی نه حاضر به عوض کردن لباست بودی و نه اینکه عکس بندازی

1

بعد از مدتی اونجا موندن به مهران رسیدیم و تا بابا حسین واسمون بستنی خرید من و بابا هم رفتیم نون خریدیم و نهارمون رو مهران خوردیم توی پارک اول شهر بودیم و کلی کاروان راهیان نور اونجا بودن بعد از ظهر راه افتادیم به سمت ایلام و به پارک اول شهر رفتیم که متأسفانه اسم پارک یاد هیچ کدوممون نمونده ولی فکر کنم چشمه بخشی از اسم پارک بود( حافظه رو کیف کننیشخند) و اونجا هم بیشتر از هممون به تو خوش گذشت که کلی بازی کردی ولی باز هم حاضر به تعویض لباست نبودی با هزار خواهش و تمنا و وعده و وعید من و بابایی حاضر شدی شلوارت رو عوض کنی.

پارک ایلام

 

1

 

1

 

1

نزدیک شام به ایوانغرب رسیدیم و شام رو کنار امامزاده عبدالله خوردیم که خیلی از معجزه اش حرف میزنن و بلاخره حدود ساعت 10 شب راهی خونه شدیم چون مامان فردا کشیک داره و با وجود اینکه تعطیله باید بره سر کار. شب بعد از رسیدن به خونه تمام ظرف و ظروف و پتوهایی که با خودمان برده بودیم رو شستم و 5 بار هم لباسشویی رو روشن کردم و بعد از اون دوش گرفتم و ساعت از سه شب گذشته بود که خوابیدم و فرداش هم با توجه به اینکه ساعتها یک ساعت جلو اومدن مثل این بود که ساعت 6 بیدار شدم و حسابی خسته بودم و با وجود این رفتم اداره و ساعت 11 بابا تو رو آورد پیشم و تا ساعت 2 اداره بودیم و غروب هم با بابا رفتیم دور و ور شهرمون کلی گشتیم. روزهای بعد تعطیلات هم یا مهمون داشتیم و یا مهمونی میرفتیم البته ادارات پنجم باز شدن و 12 و 13 فروردین که تعطیل بود روز 12 بابا کشیک داشت و روز سیزده هم بعداز ظهرش رفتیم سر مزار.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

نفس
18 فروردین 92 9:54
عزیزم رمز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟البته اگه اشکال نداره
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
18 فروردین 92 15:01
هزار ماشاالله آقا پارسا از این روزا دیگه باید براش آستین بالا بزنی البته دختر ما که میخواد ادامه تحصیل بده زنده باشی عزیزم انشاالله در پناه حق مردی بشی که مامان بابات بهت افتخار کنن

ممنون خاله مهربون امیدوارم همه بچه ها زیر سایه پدر و مادرها بزرگ بشندر ضمن اشکال نداره اگه عروسمون خانومی مثل پرستش باشه تا تموم شدن درسش منتظر میمونیم

مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
18 فروردین 92 15:02
مامانی من که جیک جیک میکنم برات به منم رمز میدییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟

حتماً رمز رو گذاشتم توی نظرات خصوصیتان
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
18 فروردین 92 15:07
سلام خانوومی نمی دونم مسیرتون به بلوار جاده کمربندی افتاده سمت راست مجسمه کلاه قرمزی گذاشتن سمت استخر زرین هم دکورهای جالبی برای عکس گرفتن بچه ها گذاشتن پینوکیو هم هست

نه عزیزم ممنون که خبر دادین، فقط یک سوال فقط برای ایام نوروز گذاشتن یا برای همیشه
محمد جواد
18 فروردین 92 21:30
سلام
ادرس چند عكس جديد از پارسا جون رو بفرستيد
ممنون
با چند تا جمله در مورد خصوصيالت پارسا

بفرستم به ایمیل شما یا تو وبتون قرار بدم؟
مامان پارسا
19 فروردین 92 1:30
منم رمز می خوام

عزیزم رمز رو توی نظرات خصوصیتان گذاشتم
مامان پارسا
19 فروردین 92 10:46
انشالا که همیشه شاد و سلامت باشید.

ممنون عزیزم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
20 فروردین 92 1:17
مجسمه هستن و احتمالا همیشگی البته اونقدر بچه ها از سر و کول کلاه قرمزی بالا میرن که از این روزا دست و پاش میشکنه ولی دکور سمت استخر زرین جالبتره اگه از میدان ایثار به طرف امام حسین بری همه رو میبینین [hr
حتماً در اولین فرصت پارسا رو میبرم
رومینا
20 فروردین 92 16:12
سلام خوبید ؟ سال نو مبارک باشه اگه اشکال نداره به منم رمز میدید.

سلام ممنون. سال نو شما هم مبارک رمز رو توی نظرات خصوصیتان میزارم
مامان امیر مهدی
24 فروردین 92 14:42
عزیزم پیشاپیش 4 سالگیت مبارک گلم

ممنون عزيزم
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
30 فروردین 92 23:40

امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت
قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت
فرشته آسمانی سالروز زمینی شدنت مبارک . . .

ممنون خاله جون
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
31 فروردین 92 0:22
http://www.frametoy.com/uploaded/frametoy_20130419162443EqJy.jpg پارسا جون تولدت مبارک


مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
31 فروردین 92 18:37
سلام من چند تا کارت پستال فرستاده بودم فقط یکیش رسیده خانوومی وقتی که مطلب جدید ارسال میکنی پایین صفحه سمت راست زیر {موضوع }نوشته : نظرات بعد از تایید نمایش داده شود فکر کنم شما یه گزینه دیگه رو فعال کردین چون همیشه برای پست جدید نمیشه نظر بزاریم

عزيزم منم همون گزينه نظرات بعد از تأييد نمايش داده شود فعال ميكنم ولي نميدونم چرا نظرات براي پست جديدم غير فعال ميشه
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
31 فروردین 92 18:53
خانوومی در مورد تقویم من به کمک وب کیانا جون درستش کردم البته باید فتوشاپ بلد باشین حرفه ای نه . یه کم بازی با عکس میخواد اون جا کامل توضیح داده ولی خیلی از کارهاشم سلیقه ایه اگر هم سوال داشتی من در خدمتم اینم آدرس وب :
http://kianabala.niniweblog.com/

ممنون از راهنماييتون در اولين فرصت شروع به كار ميكنم البته هر جاي كار گير بيافتم دوباره مزاحمت ميشم
مامانی درسا
1 اردیبهشت 92 2:44
عزیزم تولدت هزاران بار مبارک انشاالله که در پناه حق همیشه سلامت و شاد باشی

ممنونم خاله مهربون
دایی
11 اردیبهشت 92 14:00
پارسا عزیزم تولدت مبارک

دايي جون ممنون
سهیلا
7 مهر 92 22:44
به من رمز نمیدی

براتون گذاشتم