بارش برف بعد از چند سال
بعد از ظهر جمعه بلاخره بعد از چند سال توی شهر ما برف اومد پارسا همیشه در حسرت برف بازی و درست کردن آدم برفی بود از اول که برف شروع به باریدن کرد رفت توی حیاط و بالا و پایین می پرید یه سر توی حیاط بود و یه سر توی خونه تا شلوار و جوراب خیسش رو عوض کنه کمی که برف رو زمین نشست من و باباش رو برد بیرون تا آدم برفی درست کنه منم روزهای بارانی زندگیم تعطیل میشه چه برسه به روز برفی ولی در مقابل اصرارهای پارسا تسلیم شدم و رفتیم یه آدم برفی کوچولو درست کردیم که تا شب بیش از صد بار بهش سر زد. پارسا علاوه بر دندونهای پیشش دندون نیش سمت چپشم انداخت من بهش تأکید کرده بودم نباید خودش دندونش رو در بیاره چون 2 تا دندون بالاییش هنوز در نیومده ا...
نویسنده :
ماماني
11:21