فرهنگ لغت پارسا
اينم آخرين پست سال 92 ما كه اختصاصش دادم به كلمات قلمبه و سلمبه پارسا
به نظرتون كدن يعني چه؟
تا وقتي خودم معنيش رو مينويسم ميتونيد فكر كنيد پارسا اين كلمه رو به جاي چه تلفظ كرده هر چند بعيد ميدونم بتونين بهش اشاره كنين.
ديروز غروب پارسا بهم ميگه مامان بيا بگيرم بغل دست و پام و گم كردم فكر كردم بچم ضرب المثل دست و پام و گم كردم رو اشتباه متوجه شده اومدم يكساعت براش توضيح دادم كه دست و پام و گم كردم يعني هول شدم يعني نميدونم چه كار انجام بدم بعد از كلي توضيحات من ميگه ولي من منظورم اين نيست كه هول شدم منظورم اينه دست و پا ندارم تو بايد بغلم كني اينقدم حرف نزن حوصله ندارم
دارم حاضرش ميكنم بريم بيرون لباسش گوشش رو اذيت كرد ميگه اين وحشي بازي چيه راه انداختي گفتم پارسا اين حرف بي ادبيه و نبايد هيچ وقت اينو تكرار كني ميگه من به تو نگفتم به ژاكتم گفتم گوشمو اذيت ميكنه به تو ميگم چرا بلد نيستي برام لباس بخري من از لباسهايي كه تو برام ميگيري متنفرم آخه همه لباسهاي بد رو واسه من ميگري خودتم بهشون ميگي برين گوش پارسا خوشكله رو بكنين تا ديگه گوش نداشته باشه
به محض اينكه مشكلي براي كامپيوترش پيش مياد مثلاً سي ديش گير ميكنه سرش رو ميگيره بالا ميگه فرشته مهربون باز مامانم گفت برو كامپيوتر پارسا رو خراب كن ولي من از شما زرنگ ترم ريستاردش ميكنم درست ميشه بعد ميگه خدايا منو از دست مامانم و فرشته مهربون راحت كن
ميگم پارسا برو لباس عيدياتو بيار تا با هم نگاشون كنيم ميگه لباس عيدي چيهمن و همسري با تأسف تمام به هم نگا كرديم كه چرا اين بچه بجز كامپيوتر و سي دي و موجودات خياليش هيچ چيز ديگه براش جذاب نيست.
ازش ميپرسم دوست داري تعطيلات كجا بريم مسافرت اسم چند جا رو براش بردم ميگه بريم خونه آقا از همه جا بهتره
روز جمعه با هم رفتيم بيرون ولي وسطاي ظهر هوا باراني شد و بعدش تگرگ زيادي باريد جوري كه مجبور شديم نهار رو توي ماشين بخوريم برگشته ميگه مامان چه كدن خوبيه مامان هر وقت كدن اومد دوباله بيايم تو ماشين خيلي خوشه بعد از بند اومدن كدن و باران بابا و پارسا رفتن پايين و با كدنهاي روي ماشين به شيشه ميكوبيدن منم توي ماشين نشسته بودم و الكي ميترسيدم و جيغ ميزدم با صداي قهقهه پارسا ذوق ميكردم بله آقا پارساي 5 ساله من به تگرگ ميگفت كدنبه قفسه میگه سفقه و به تلمبه میگه لمبته
تا چیزی میخواد باهاش مخالفت میکنیم مثلاً میگه برم با بچه ها بازی کنم ما میگیم نه سریع میگه اگه تحمل بچه نداشتین چرا منو آوردین دنیا، از بابا مامانهای دیگه یاد بگیرین چجوری با بچشون رفتار میکنن شمام با من اینجوری رفتار کنین، یا میگه دوست ندارم پیش شما باشم منو ببرین بزارین بیمارستانی که منو آوردین وقتی فقط باباش مخالف کاریه که انجام میده و من حرفی نمیزنم میگه این چه شوهریه تو کردی برو یه شوهر خوب بکن بابا رو تنها بزار
البته از اين كلمه ها اين روزا خيلي به گوشم ميخوره ولي حضور ذهن ندارم همه رو بنويسم هر وقت چيز جديدي از زبان پارسا بشنوم ميام همين جا مينويسمش
ديروزم تولد همسري بود بازم تولدش رو تبريك ميگم اوايل اسفند واسش كت و شلوار خريدم گفتم اينم كادوي تولدت كه پيش پيش ميدم ديروز كه تولدش رو تبريك گفتم احساس كردم بهتره كادو ديگم بهش بدم منتظرم امروز آخرين پاداشمون رو بدن تا برم واسش يه پيرهنم بخرم و خلاصه حسابي خرج رو دستم گذاشته
دو قدم مانده به خنديدن برگ
يك نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاري ديگر
تحفه اي ياد نكردم كه كنم هديه تان
يك سبد عاطفه دارم
همه ارزانيتان
پيشاپيش سال نو مبارك باد