مهر ماه 90
اواخر شهريور نتيجه نهايي دكترا رو دادن و دايي قبول شد و توي اين ماه راهي دانشگاه شد.
اوضاع روحي هممون داغونه و هنوز نتونستيم مرگ.......رو باور كنيم روز قبولي دايي به جاي اينكه خوشحال باشيم و جشن بگيريم همه گريه كرديم. مامان ياد روزي افتاد كه دايي واسه دوره كارشناسيش راهي دانشگاه شد اون روز اونم بود توي كوچه وايساده بود و.... روزي كه دايي به مامان زنگ زد و گفت نتيجه نهايي دكترا رو دادن قبول شدم مامانگوشي رو برداشت ميخواست به بقيه خانواده خبر بده ولي وقتي يادش اومد قبلاً ها هميشه خبرهاي خوب رو اولين بار به اون ميگفت گوشي رو رو زمين گذاشت و كلي گريه كرد حتي دلش نيومد به دايي كوچيكه خودش هم بگه......
توي اين ماه بازهم كلاسهاي دانشگاه شروع شدن و دوباره سر مامان شلوغ تر شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی