فروردين 89
امسال اولين نوروز گل پسرمه و تو 11 ماهت تموم شده و كلي شيطون شدي سفره هفت سين رو هم رو زمين پهن كرديم كه راحت تر شيطوني كني
يكشنبه روز اول فروردين خونه عمه ات رفتيم (خونشون شهر ديگه اي) روز سه شنبه برگشتيم آخه چهارشنبه عروسي يكي از دوستاي باباته و بقيه دوستاشم خونه ي ما ميان و با هم ميريم عروسي
چهارشنبه شب عروسي رفتيم گريه نكردي ولي خيلي بد طاقت بودي و از همه مهمتر كلي استفراغ كردي و همه لباس هاي مامان و كثيف كردي.
پنج شنبه ادارات باز شدن و مامان سر كار رفت شبم خونه دوست مامان اومدن خونمون اونم يك دختر داره البته از تو بزرگتره 2 تا ديگه از دوستاي دانشگاهي مامان هم بعد از شام اومدن خلاصه شب خيلي خوبي بود.
يكشنبه 29 فروردين كارت دعوت تولدت رو پخش كرديم چون خونه سازمانيه و زياد بزرگ نيست حدود 50 نفر دعوت داريم و قراره شام رو توي رستوران بخوريم و بعد از شام مراسم توي خونه خودمون باشه