اسفند 87
شنبه سوم اسفند بابايي يك جراحي كوچولو داشت. اين ماه خيلي سرم شلوغ بود از يك طرف بحث استخداميم بود و مجبور بودم ماهي چند بار اين مسير طولاني رو برم و برگردم، كلاسهاي دانشگاهم بود،نزديك عيد و كارهاي مربوط به اون و از همه مهم تر خريد سيسموني بود. خوب شد 11 اسفند خواهرم اومد پيشم 15 اسفند امروز بعد از كلي گشتن بلاخره تخت و كمدت رو انتخاب كرديم و آورديمش خونه. شنبه 17 اسفند هم كلي وسيله برات خريديم و ميشه گفت بعد از 4 ماه گشتن 3 روزه بيشتر سيسمونيت رو تهيه كرديم. ...
نویسنده :
ماماني
11:25