پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پارسا امپراطور كوچولوي مامان و بابا

شروع غذای کمکی

1395/12/26 11:52
نویسنده : ماماني
462 بازدید
اشتراک گذاری

دختر کوچولوی من روزبه روز بزرگتر و زیباتر میشه هر روز شاهد حرکت و آوای جدیدی از طرف پونا هستیم که ما رو به وجد میاره خانم طلای من به آهنگ و ترانه های شاد علاقه ی زیادی داره و حتما در مقابل شنیدن هر آهنگ شادی حتما عکس العمل از خود نشون میده بیشتر از همه به آهنگ آمد بهار جانها و یه دختر دارم شاه نداره واکنش نشون میده. یک هفته مانده بود به پایان شش ماهگیش غذای کمکیش رو شروع کردم از روزانه یک قاشق چای خوری فرنی شروع کردم و یک هفته بعد از دادن فرنی حریره بادام رو بهش دادم وقتی توی فرنی یا حریرش شکر میریزم لب نمیزنه دوست داره بدون شکر بخوره .

واکسن شش ماهگیشم من و مامان اختر بردیم بهداشت براش تزریق کردن بعد برگشتن به خانه استامینوفون دادم و بعد کمپرس سرد و گرم . خدا رو شکر این واکسنشم مثل بقیه واکسن هاش هیچ گونه عوارضی براش به همراه نداشت.

مرخصی تأمین اجتماعی من تموم شد و دو روز مانده به شش ماهگی پونا رفتم ادارمون رئیسم با سه ماه مرخصی که اختیار اون با اداره هستش موافقت کرد و با نظر مساعد به اداره کل فرستاد که اونجا هم اکی شد یعنی سه ماه دیگه میتونم با خیال راحت در اختیار بچه هام باشم و این خبر خوبی بود برام.

 

کارو بار انتخابات شروع شده 8 اسفند بخشدار مرکزیمون با من تماس گرفت و ازم خواست برم اداره وقتی رفتم گفت شما رو به عنوان دبیر انتخابات بخش مرکزی انتخاب کردم و ازت توقع همکاری دارم گفتم بهتون خبر میدم فقط باید از فرماندار اجازه بگیریم چون من نیروی فرمانداریم گفت موافقت فرماندار با من بعد برگشتن با همسرم مشورت کردم و از اینکه یک ماه زودتر به اداره برگردم دو دل بودم ولی نهایتاً موافقت خودم رو اعلام کردم دهم به اداره برگشتم خاله راهیل کرمانشاه بود پونا رو پیش مامان اختر گذاشتم چند بار تماس گرفت و گفت خیلی گریه میکنه و بیقراری میکنه وسط کار پاشدم رفتم خانه روز دومم به همین منوال گذشت تمام فکرم خانه بود پونا به هیچ صراطی مستقیم نبود و یکسره گریه می کرد روز دوم ابلاغ من رو زده بودن وسط کار بازهم به خانه برگشتم و بعداز ظهرش با بخشدار تماس گرفتمکه برام مقدور نیست بیام خیلی خیلی ناراحت شد و گفت من ابلاغت رو زدم روز بعدش فرماندار با من تماس گرفت اونم گفت ازت انتظار نداشتم وقتی ابلاغت رو زدن یعنی موظفی تحت هر شرایطی ادامه بدین توی این شرایط یک کامند با سابقه کار شما نمیتونه از زیر بار کار شانه خالی کنه خلاصه برای اولین بار بعد از چند سال خدمت مافوقم از من عصبانی شدغمگینغمگین اولین نمره منفی کارم رو بعد از سالها به خاطر پونا گرفتم. استرس اینکه ماه آینده باید برگردم اداره اینم پیش هیچ کسی واینمیسه از همه مهمتر فقط شیر خودم رو میخوره چکارش کنم (متاسفانه حرف دکترش رو گوش دادم دیر بهش شیشه و شیرخشک دادم همین باعث شد اصلاً شیشه نگیره و شیرخشک نخوره)حسابی فکرم مشغول شده یعنی ممکنه برام مشکل پیش نیاد و از نبود من پونا آسیب نبینه چون به قول معروف عامیانه یکه شناس شده و فقط پیش خودم و باباش وایمیسه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)